loading...

مطالعات دانشجویی

مطالبی از قرآن و احادیث، نکاتی از سیره بزرگان و مقالات شخصی

بازدید : 920
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 0:32
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مطالعات دانشجویی

صبح زود به مقر ساواک منتقل شدم و تا عصر در آنجا ماندم. طی این مدت از من بازجویی شد که چند ساعت طول کشید. تعجب کردم وقتی دیدم که بازپرس از دوستان کودکی من است و من در بازی‌های کودکانه او و بردارش شرکت می‌کردم! پدر و برخی برادرانش از علما و سادات بودند.

عصر بود که مرا به فرودگاه آوردند و به همراه دو مامور در هواپیما نشاندند. هواپیما به مقصدی که برای من نامعلوم بود پرواز کرد، بعدا متوجه شدم عازم تهران هستیم.

این نخستین سفر من با هواپیما بود. پیش از آن سوار هواپیما نشده بودم و اتفاقا اولین سفر من پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌نیز برای ماموریتی به زاهدان بود. امام راحل طی حکمی‌- که در صحیفه امام آمده - مرا به بلوچستان فرستادند. آقای راشد یزدی هم که در سال 1357 با من در ایرانشهر - از شهرهای بلوچستان - تبعید بود، در این سفر همراهم بود.

از تهران با هواپیما عازم کرمان شدیم و روز همه پرسی برای نظام جمهوری اسلامی‌(ده فروردین 1358هـ.ش./ اول جمادی الاول 1399هـ. ق) در کرمان بودیم و از آنجا به زاهدان رفتیم. در فرودگاه تعدادی از مشایخ منطقه به استقبال ما آمدند. در آنجا به آنها گفتم: من این فرودگاه را در نخستین سفر هوایی زندگی ام ترک کرده ام و اکنون نیز در نخستین سفرم پس از پیروزی انقلاب، به همین فرودگاه قدم می‌گذارم.

منبع: «خون دلی که لعل شد» (خاطرات حضرت آیت الله العظمی‌سید علی خامنه‌‌‌ای (مد ظله العالی) از زندان‌ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی)، صفحه 111 و 112

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 3

آمار سایت
  • کل مطالب : 37
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 31
  • بازدید کننده دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 4
  • بازدید ماه : 509
  • بازدید سال : 1295
  • بازدید کلی : 70603
  • کدهای اختصاصی